English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7262 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
forbidden fruit U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruits U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
crumpled rose leaf U چیزی که خوشی انسان رامنغض میکند
intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
anthropography U علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
Manx U وابسته به جزیره انسان لهجهای که در جزیره نامبرده بدان سخن میگویند
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
ambition U ارزو جاه طلب بودن
ambitions U ارزو جاه طلب بودن
to p for U ارزو یا اشتیاق چیزی راداشتن
to be absolutely forbidden [prohibited] U مطلقا ممنوع بودن
immediacy U مستقیم و بی واسطه بودن
to bar somebody from something [doing something] U ممنوع کردن [کسی از چیزی] [اصطلاح رسمی ]
automatons U ماشینی که کارهای انسان را میکند
automaton U ماشینی که کارهای انسان را میکند
busman's holiday U تعطیلی و مرخصی که طی آن انسان همان کارهایی را میکند که در سر کار میکرده
minotaur U جانوری که نیمی از بدنش گاو ونیم دیگرش انسان بودن
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
gargoyle U ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
gargoyles U ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
solipsism U فرضیهای که معتقد است نفس انسان چیزی جز خودوتغییرات حاصله درنفس خودرا نمیشناسد
stripper U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
voice U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizers U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesisers U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voicing U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voices U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
straw that breaks the camel's back <idiom> U مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
cladding U واسطه شفافی که هسته یک فیبر نوری را احاطه میکند دومین لایه واحد فیبر نوری
monitored U 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitors U 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitor U 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
anthrop U پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
anthropo U پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
id U مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
sweepy U چیزی که جارو میکند
synthesizer U وسیلهای که چیزی تولید میکند
spitfire U چیزی که اتش پرتاب میکند
synthesisers U وسیلهای که چیزی تولید میکند
synthesizers U وسیلهای که چیزی تولید میکند
ushered U طلیعه چیزی بودن
to be behind it U پشت چیزی بودن
ushering U طلیعه چیزی بودن
to be cross about something U دلخور بودن از چیزی
owns U صاحب چیزی بودن
owning U صاحب چیزی بودن
stand for U علامت چیزی بودن
ushers U طلیعه چیزی بودن
take on <idiom> U بدنبال چیزی بودن
sensitivity U حساس بودن به چیزی
attends U درپی چیزی بودن
attending U درپی چیزی بودن
attend U درپی چیزی بودن
to be on the outside U در بیرون [چیزی] بودن
usher U طلیعه چیزی بودن
to bein chase anything U درتعقیب چیزی بودن
sensitivities U حساس بودن به چیزی
to have something at one's disposal U صاحب چیزی بودن
owned U صاحب چیزی بودن
to be nutty upon anything U شیفته چیزی بودن
hankers U ارزومند چیزی بودن
tripling U سه برابر چیزی بودن
triples U سه برابر چیزی بودن
tripled U سه برابر چیزی بودن
triple U سه برابر چیزی بودن
To know something by heart. U چیزی را حفظ بودن
to be culpable for something U مجرم به چیزی بودن
to have something U دارای چیزی بودن
to agree on something U موافق بودن با چیزی
down on (someone) <idiom> U از چیزی عصبانی بودن
own U صاحب چیزی بودن
side with <idiom> U عاشق چیزی بودن
to have something U صاحب چیزی بودن
to have something at one's disposal U مالک چیزی بودن
to have something U مالک چیزی بودن
to have something at one's disposal U دارای چیزی بودن
hanker U ارزومند چیزی بودن
hankered U ارزومند چیزی بودن
pirated U شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
pirating U شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
pirate U شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
descriptions U کلمهای که مشاخصات چیزی را بیان میکند
description U کلمهای که مشاخصات چیزی را بیان میکند
stayer U کسی یا چیزی که توقف میکند نگاهدار
whitener U شییی یا کسیکه چیزی راسفید میکند
pirates U شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
erasers U وسیلهای محتوای چیزی را پاک میکند.
eraser U وسیلهای محتوای چیزی را پاک میکند.
feelings indigenous to man U احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
to depend on somebody [something] U محتاج بودن به کسی [چیزی]
to be reliant on somebody [something] U تابع بودن به کسی [چیزی]
To be crazy about someone (something). U دیوانه کسی ( چیزی ) بودن
to be dependent on somebody [something] U محتاج بودن به کسی [چیزی]
To care for something . To be involved in something . U درقید وبند چیزی بودن
to rely on somebody [something] U محتاج بودن به کسی [چیزی]
take care of <idiom> U مراقب چیزی یا کسی بودن
to be dependent on somebody [something] U وابسته بودن به کسی [چیزی]
to rely on somebody [something] U وابسته بودن به کسی [چیزی]
to be reliant on somebody [something] U وابسته بودن به کسی [چیزی]
mark time <idiom> U منتظر وقوع چیزی بودن
to be reliant on somebody [something] U محتاج بودن به کسی [چیزی]
have dibs on <idiom> U درخط استفاده از چیزی بودن
to depend on somebody [something] U وابسته بودن به کسی [چیزی]
to rely on somebody [something] U تابع بودن به کسی [چیزی]
to be a dead duck U بیهوده بودن [چیزی یا کسی]
to look at the black side [about something] U بدبین بودن [برای چیزی]
to take care of somebody [something] U مراقب کسی [چیزی] بودن
nibble at U در قبول چیزی دودل بودن
to be incredulous of anything U نسبت به چیزی شکاک بودن
to be dependent on somebody [something] U تابع بودن به کسی [چیزی]
to depend on somebody [something] U تابع بودن به کسی [چیزی]
to think [of] U [به] فکر [کسی یا چیزی] بودن
to look like the real thing U مانند چیزی واقعی بودن
demagnetizer U وسیلهای که چیزی را از حالت مغناطیسی خارج میکند
changer U وسیلهای که چیزی را با چیز دیگر جابجا میکند
point protector U چیزی که نوک مدادراپوشانده ازشکستن حفظ میکند
aligner U وسیلهای که از صاف بودن کاغذ در چاپگر اطمینان حاصل میکند
to be out of all proportion to something U غیر مقایسه بودن نسبت به چیزی
beseech U درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
debunk U توخالی بودن چیزی را نشان دادن
to be mad at somebody [something] U از دست کسی [چیزی] عصبانی بودن
beseeched U درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
beseeches U درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
to be vigilant about something U هوشیار [گوش بزنگ] بودن به چیزی
to feverishly look forward to something U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
stick around U تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
to look forward to something excitedly U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
mail server U کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
multifinder U گونهای از Apple Macintosh Finder که چند کاره بودن را پشتیبانی میکند
ustulation U عمل بودن یا خشکاندن چیزی پیش ازساییدن
subtend U در زیر چیزی بسط یافتن شامل بودن
to be the obvious thing [for somebody or something] U آشکار [بدیهی] بودن [برای کسی یا چیزی]
to be tied up in something U دست کسی بند بودن [بخاطر چیزی]
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
wizard U امکان نرم افزاری که در ساختن چیزی به شما کمک میکند
checks U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
checked U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
check U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
wizards U امکان نرم افزاری که در ساختن چیزی به شما کمک میکند
while loop U دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
protecting U یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protects U یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protect U یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
to lose sleep over something [someone] <idiom> U بخاطر چیزی [کسی] دلواپس بودن [صطلاح روزمره]
to lose sleep over something [someone] <idiom> U بخاطر چیزی [کسی] نگران بودن ا [صطلاح روزمره]
drill press U متهای که با فشار دست یاماشین چیزی را حفر میکند مته فشاری
underlies U در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
underlie U در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
underlain U در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
wherunto U که بدان
thereunto U بدان
thereto U بدان
thereto attached U پسوسته بدان
thereby U بدان وسیله
desideration U ارزو
ideals U ارزو
aspirations U اه ارزو
orexis U ارزو
wishing U ارزو
aspiration U اه ارزو
appetence or tency U ارزو
will less U بی ارزو
appetency U ارزو
one's heart'st d. U ارزو
object of d. U ارزو
ideal U ارزو
appetence U ارزو
whereat U که بدان جهت که در انجا
according as چنانکه بدان سان که
to be exposed to a constant stream of something U در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
simulations U عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulation U عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
optatively U بطور ارزو
yearned U ارزو کردن
appetite U اشتها ارزو
yearns U ارزو کردن
craves U ارزو کردن
yearn U ارزو کردن
wisher U ارزو کننده
appetites U اشتها ارزو
craved U ارزو کردن
wished U ارزو خواهش
desire U میل ارزو
wishes U ارزو خواهش
wish U ارزو خواهش
wish U ارزو کردن
cravings U ارزو کردن
aspirer U ارزو کننده
wished U ارزو کردن
crave U ارزو کردن
pantingly U ارزو کنان
aspiring U ارزو داشتن
aspires U ارزو داشتن
aspired U ارزو داشتن
aspire U ارزو داشتن
wishes U ارزو کردن
Recent search history Forum search
1ایا با رنگپاش خرطومی می شود دیوار را رنگ کرد
1چیزی که عوض داره گله نداره
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1ترجمه ی stirling numberبه انگلیسی؟
1confinement factor
1She is choosing to look at bright side of the situation.
1She ferreted in her handbag and found nothing.
2In someone bad (or good) books.
2In someone bad (or good) books.
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com